سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند بنده ای را دوست بدارد، بلا را به او می پیوندد ؛ زیرا خداوند ـ عزّوجلّ ـ، می خواهد او راخالص سازد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
پاییز 1385 - آشنای غریب
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  • Image hosting by TinyPic 

    دیشب دلم گرفته بود مثل هوای بارونی

    دلم هواتو کرده بود هوای شیرین زبونی

    دلم می خواست گریه کنم بگم که سخته تنهایی

    ای همصدای آشنا بگو که پیشم می مونی

     



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic

    کاش قلبم درد پنهانی نداشت

    چهره ام هرگز پریشانی نداشت

    برگهای آخر تقویم عشق

    حرفی از یک روز بارانی نداشت

    کاش می شد راه سخت عشق را

    بی خطر پیمود و قربانی نداشت 



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

     

     

    Image hosting by TinyPic

    گریه کردم تا بدونی زندگی بی تو نمی شه

    اگه باور بکنی تو از غرورت کم نمی شه

    اگه باور بکنی تو که چقدر دوست می دارم

    بذاری دست توی دستام سر راهت جون می ذارم



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic

     

    تنگ دیدارت هستم اگر چه خودم از درون حصار تنهایی ام برایت

    می نویسم از روزها و خاطرات خوشی سخن می گویم که تو انها را

    محو کرده ای از شروعی می نویسم که پایانی برای آن نیست

    از آن همه دل بستگی ها و دیوانگی ها ...و من هنوز منتظرم تا دوباره

                 روزهای خوش گذشته را با هم ایجاد کنیم

     



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic

    ای همیشه ماندنی کنار من ،مرا صدا بزن!

    سپیده لبان تو پیام عشق می دهد.

    و من کنار خاطرات خسته ام، تو را مرور می کنم

    صفای جان من  نشا نه ای برای با تو بودن است

    زمان آ شنا شدن قسم به عشق خورده ام 

    که قلب عاشقم فقط به یاد تو هماره زنده است

    ای تمام آرزو! تمامی امید

    مرا صدا بزن،صدا بزن...



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic

     

    گفتمش: دل می‏خری؟! پرسید چند؟!

     گفتمش: دل مال تو، تنها بخند

     خنده کرد و دل ز دستانم ربود

    تا به خود باز آمدم او رفته بود

     دل ز دستش روی خاک افتاده بود

    جای پایش روی دل جا مانده بود....

     



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic 

    هم از چشم و هم از دل اشک می ریزم
    خدا میدونه از این زندگی سیر سیرم
    اگر می بینی عمری مونده باقی
    برای عشق توست که جون می گیرم
    هنوز اون حرف تو ، یادم نمی ره
    که گفتی ذات عشق حسرت پذیره
    من از عشق جز خواری و ذلت ندیدم
    بیا تا این ذلیل عشق درحسرت
    نمیره



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    از این ساده ترنمی توانستم خواب ببینم .
    خواب دیدم در ازای حراج آرزوهایم ،
    تکه نانی بر پیشانی دارم .
    تو هم در خواب من بودی
    و هم باران بود و دریا ،
    با موج های سرکش،
    درست به همان شکل که آخرین بار ،
    کنار دریا بودیم



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

     

    گفت بیا کمتر راه برویم و بیشتر حرف بزنیم ،
    این طوری از دنیا هم دورتر خواهیم رفت
    گفتم : نوشتن را ترجیح می دهم
    گفت : نوشتن هم گفتن است ، بنویس می خوانم
    من هم نوشتم :
    آن وقت ها که هوز دستم به زنگ نمی رسید ، در می زدم
    حالا که دستم به زنگ می رسد ، دری نمانده ،
    بر می گردم
    دلم می خواهد حاشیه ای بر چهل و نه سالگی ام بنویسم
    حاشیه ای بر چهل نه شمعی که هیچگاه روشن نکردم
    شاید برای پنهان کردن زخم شمشیر ها بر تنم
    حالا خودم را با کودکیم اشتباه گرفتم
    همانقدر می دانم که زند ه ام
    اما بسیار آموخته ا م،
    آموختم :
    آنهائیکه به شرط شیرینی زندگی بدنیا آمدند ،
    تا رخت سیاه بر تنت نبینند
    باور نمی کنند که در عزا هستی.
    آموختم :
    مردمان پشت در مانده ،
    چراغ خانه هایشان از ترس روشن است
    نه انتظار
    که دیگر نه مسافری و نه حتی قهرمانی در راه نیست
    قهرمان ؟!
    آ..ه... ای اسطوره های فراموش شده
    دیگر هیچ قهرمانی هم بخاطر هیچکس نمی میرد
    آنچنانکه امروز هیچ معشوقی برای عاشق نمی ماند

     



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

    Image hosting by TinyPic



    محمد رضا رایکا ::: جمعه 85/8/26::: ساعت 8:55 عصر
    هدیه از طرف شما: هدیه
    موضوعات یادداشت:

       1   2   3      >
    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 0
    کل بازدید :37125

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    پاییز 1385 - آشنای غریب
    محمد رضا رایکا
    من محمد رضا رایکا بچه مشهد هستم و از شما که این وبلاگ رو انتخاب کردید ممنونم و امید وارم تا در ساخت این وبلاگ کمکم کنید

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پاییز 1385 - آشنای غریب

    >>لوگوی دوستان<<

    >>موسیقی وبلاگ<<
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن
    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    بهترین کدهای جاوا اسکریپ